DownToYou

کی زندگی همش غمه ای دونیا غم می همدمه

DownToYou

کی زندگی همش غمه ای دونیا غم می همدمه

۲۲ بهمن ۹۵ ، ۰۲:۲۲

کوسه آب های گرمم، کجایی؟

می خواهمت

چنان که همین حالا تکه تکه ام کنی

بعد

روحم را می دهم بسوزانند

روحم را بگذار خاک کنند

من استخوان هایم را

از گورستان فراری داده ام


می خواهمت

و از چهار جهت به جنوب میروم

به آن جا

که ماه شک برده بود

به آخرین اتاق آن مسافرخانه ی کوچک

به آنجا

که رد حرفهات هنوز

بر لاله ی گوشم زخم است

به آنجا که خون

از ‍‍‍‍‍‍‍‍ پنج انگشتم جلوتر آمده بود

که چنگ بیندازد به رفتنت


من

چمدانت را گرفته بودم

موج ها را گرفته بودم

هفت و ده دقیقه ی غروب را گرفته بودم

تو اما

از درون راه افتادی


بوی خونم

چرا تو را برنمی گرداند

کوسه ی آب های گرم ؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۲۲
impish